محل تبلیغات شما
اگر از زمبن و زمان طلا ببارد دیگر حاضر نیستم نگاهشان کنم چقدر رنج بردم تا فهمیدم طلای ناب و دست نیافتنی در اختیارمه و من بی خبر به دنبال سنگ طلایی تا بدان وسیله به رفاه بچه هایم ومردم نیازمند کمک نمایم غافل از اینکه خدای عزیزم رزق و روزی را از قبل تعیین کرده و به هر بنده ای مأموریت خاصی داده خدایا بارها ازت ثروت کلان خواسته بودم تا وسیله خیر باشم اما فهمیدم نمی توانم طاقت بیاورم در مقابل درگیری فکر و ذهن وضرر و زیان پول و از همه بدتر کمک کردن به کسی که

غزل بسیار زیبای 1335مولانا

دلنوشته ی من و روز های دلخوشی

دلنوشته ی من و دیشب چه شبی بود

ناب ,فهمیدم ,وسیله ,طلای ,کلان ,خواسته ,طلای ناب ,بودم تا ,خواسته بودم ,کلان خواسته ,ثروت کلان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را راکت شو يادداشتهاي پراکنده